سلام؛
تصویری از ساختمان خراب شده قلعه روستای خمیگان که آقا وحید پسر محمد کاظمی گرفته و فرستاده بود را در تلگرام دیدم. این عکس کلی داستانها برایم گفت. چه داستانهایی که یاد آوری آنها روحم را جلا می دهد و دلم را بشدت تنگ می کند بخصوص این که تقریبا از 50 سال قبل جاهای قابل سکونت این قلعه در دست عزیزان ما شیرولی عمو، حاج مهدی، نورعلی عمو و سودمعلی عمو بود. چقدر ناگفته ها از این عموها و زندگی هایشان در این دل من پنهان است. خدا کمک کند بتوانم بخشی از آنها را بنویسم.
مالکان اصلی روستای خمیگان در این قلعه ساکن بوده اند. مهمترین بخش کشاورزی روستا در دوره اصلاحات ارضی متعلق به صارم خان اصلانی بوده که بیشتر در اصله و همدان سکونت داشته است. اما پیش از او روستا عمدتا به محبعلی خان و نواده های او تعلق داشته که خود آنان هم از اصلانیها بوده اند. سهم صارم خان از روستای خمیگان را نوادگان محبعلی خان به وی فروخته بودند و به احتمال قوی یکی از زنان صارم هم از اصلانیهای خمیگان بوده است. در مجموع خمیگانیها از خانها خاطرات بد ندارند و از آنها راضی اند. آخرین خانی که در روستا به رحمت خدا رفت هاشم خان اصلانی بود که آدم بسیار اهل کتاب و خواندن بود.
این قلعه در ورودی باغ قلعه قرار داشت که باغی بسیار زیبا و وسیع بود. خمیگانیها اوصاف و ویژگیهای آن را خوب می دانند و همه از آن خاطرات خوبی دارند. مخصوصا درس خوانده ها که این باغ در سالهای نه چندان دور مأوای اصلی آنان برای درس خواندن بود. خرابی برج به زمانهای دور باز می گردد اما خرابی باغهای قلعه به سالهای اخیر باز می گردد که مصادف با خشک شدن آب روستا بود. البته بخشهایی از باغهای قلعه را کسانی از خمیگانیها خریده و احیا کرده اند وهنوز هم سرسبز و زیبا است. بخشهایی هم به ساختمان تبدیل شده است. قسمتهایی از ابواب جمعی قلعه سابق هم نوسازی شده و افرادی از اهالی در آنها سکنی دارند.