به نام خدا
مهربانان خمیگانی من سلام؛ من بار دیگر آمدم.
درنوشته های وبلاگ خمیگان دوست داشتنی یک باب از نوشته های من، منازل روستا و افراد ساکن آن در دوران کودکی ام بود. تعدادی از منازل را توضیح دادم و بقیه را نوشتم که بعدا در سر فرصت توضیح می دهم اما آن مثنوی تا به امروز به تأخیر افتاد. توصیف منازل روستا را از آشاقو محله شروع کردم و به منزل مرحوم کربلایی عباسعلی کریمی رسیدم آن را هم شرح دادم. طبیعتا در زمانی که من به یاد دارم پایین تر از منزل مرحوم سبزعلی دایی در سمت شمال که با منزل مرحوم عین الله بی چسبیده به هم بود و خود قلعه یعنی منزل مرحوم صفر کریمی در سمت جنوب دیگر منزلی وجود نداشت الا خانه باغ مرحوم هاشم خان که امروزه منزل حاج نجات جعفری است و آن را توضیح داده ام. همه منازل بعد از این حدود جدیدا بنا شده اند. این مقدمه را نوشتم چون برای ورود مجدد به بحث لازم بود.
پس الآن باید به منزل مرحوم مشهدی تقی پدر مرحوم حاج حسین آقا بپردازم که بعدها به حاج قربان میرزایی فروخته شد و ایشان هم این منزل را به مرحوم مصیب صادقی واگذار کرد. مردم مشهد تقی را به اختصار مشهد می گفتند منزل کوچکی هم که به مرحوم محمدآقا صادقی تعلق داشت ازابواب جمعی همین منزل بود و از آن جدا شد که توضیح می دهم.
کالبد فیزیکی این منزل عبارت بود از یک منزل یکی دو اتاقه کوچک در گوشه جنوبی در کنار منزل کربلایی عباسعلی (که ابتدا به مرحوم قاسم نوروزی بعد از ازدواج اختصاص داده شده بود، بعد که ایشان از روستا به همدان مهاجرت کرد مرحوم اصغر نوروزی در آن زندگی می کرد)یک دروازه بزرگ، در کنار شمالی آن و یک انبار بزرگ کاه و یونجه در ضلع شمالی که تا منزل مرحوم مشهدی لطفعلی ادامه داشت. در داخل حیاط مجددا در ضلع شمال غربی چندین اتاق بزرگ برای زندگی خانواده قرار داشت و یک اتاق بزرگ دوطبقه (بالاخانه) که اتاق میهمان بود. طویله ای بزرگ در زیر این بخش مسکونی ساختمان قرار داشت که در آن گاو و گوسفند زیادی نگهداری می کردند. داخل حیاط یک چاه پر آب با تلمبه و یک حوض آب و یک درخت بزرگ قرار داشت.
مشهد آنگونه که من اطلاع دارم دو خواهر داشته یکی مرحومه بلقیس مادر کربلایی عباسعلی و دیگری خانم مرحوم عزیزکربلایی حاجعلی مادرمشهدی علیقلی و مرحوم محمدقلی )
عروس شدن هیچیک از خواهران و دختران مرحوم مشهد را من به یاد نمی اورم. (سه دختر، خانم حاج یعقوبعلی نواری، صدیقه ننه ما خانم مرحوم حاج مهدی قاسمی، خانم مرحوم احمد مددی امیریه) اما از زمانی که به یاد دارم وی به همراه تک پسرش حاج حسین اقا در این منزل زندگی می کردند. وضع مالی خانواده مشهد در میان رعیت های روستا شاید بهترازهمه بود یا در شمار کسانی بود که از همه ثروتمند تر بودند. او سه شعیر کشاورزی داشت که درآن روزگاران ثروت هنگفتی به شمار می رفت. زمینها و باغات بسیار زیاد که هرساله درآمد قابل توجهی را نصیب این خانواده می نمود. در دورانی که من به یاد دارم خانم مشهد هم زنده بود و کمکش می کرد. حاج حسین آقا هم که آن روزها هنوز حج مشرف نشده بود خانمش مرحومه حاج امینه هم با جدیت کار می کردند و امور خانواده را اداره می نمودند. (شخصیت و ویژگیهای مرحوم حاج حسین اقا را در وبلاگ کامل شرح داده ام)همه فرزندان حاج حسین آقا در همین منزل بدنیا آمده اند همه شان بجز مصطفی از من بزرگترند. مرحوم قاسم و اصغر، اکبر، .محسن، مرحوم سلطان(مرحوم علی آقا) مصطفی. سه دختر(اسم دختر بزرگ را به یاد نمی آورم خانم حسین آقا امیریه ای پدر علی، حمیده خانم حاج اکبر میرزایی، معصومه، خانم داود قاسمی) همه این ها بزرگ شده و خاک خورده این منزل هستند. البته مرحوم حاج حسین اقا در اواخر دهه 40 از روستا کوچ کرد و به تهران رفت و منزل را به حاج قربان میرزایی فروخت اما چند سال قبل از انقلاب منزلی در محل کنونی زندگی خانواده نوروزی که آن زمان باغ بزرگی بود و آسیاب آبی روستا در ضلع شرقی آن قرار داشت بنا کرد و در اوایل دهه 50 مجددا به روستا باز گشت و در منزل جدید سکنی گزید و تا زمان سفر الی الله در همین منزل بودند و همگان اطلاع دارند.
مشهد و حاج حسین آقا زندگی مرفهی داشتند. خیلی از اولها در روستا برای آنها بود. در زمانی که از وسایل نقلیه موتوری خبری نبود و مردم از الاغ برای تردد و حمل بار استفاده می کردند آنها همواره اسبی قوی و زیبا داشتند که علاوه براستفاده خودشان در برخی موارد مثل عروسیها مورد استفاده عموم مردم هم بود. وسایل نقلیه مدرن مثل موتورو تراکتور را آنها به روستا آوردند. از خداوند برای همه رفتگان سفر آخرت از این خاندان و رفتگان سفر آخرت از کل روستا طلب رحمت و غفران می کنیم، سلامت، پیشرفت، بقا و پایداری باقیماندگان شان آرزوی ماست.