در دنیایی که رسانه همه عالم را فتح کرده بگذار نام خمیگان هم در عالم مجازی بچرخد.

نام نیست شده ها در خمیگان

در گذشته روستای خمیگان تعدادی افراد بوده اند که به دلایلی دیگر از آنها نشانی در دست نیست. البته مهمترین علت این نام نیست شدن هم نداشتن اولاد یا کور اوجاق بودن است. از جمله این افراد می توان به پدر سیمون که الان اسمش را به یاد ندارم اشاره کرد. بعد از سیمون او دیگر هیچ کسی را در روستا ندارد.

دومین شخص از این قبیل عین الله علی کرم است که شاید نسل جدید هیچ آشنایی با وی نداشته باشد. او پدر بزرگ مادری تقی فرزند پرویز جعفری بوده که فقط تقی را به عنوان نوه دختری دارد و هیچ باقیمانده دیگری در ده ندارد.

نفر سوم از این دست مرحوم محمد حنیف از بستگان آقایان کریمی ها یوسف، اصغر و ... است که ایشان هم در دوران کودکی ما در روستابود اما  به قم کوچ کرد. او یک شعیر کشاورزی داشت که به حاج حسین آقا و حاج محمود کهاردی فروخت. وی هم  از آنجایی که اولادی نداشت بعد از مرگش دیگر اثری از وی باقی نماند.

از یک نفر دیگر هم در این زمینه باید نام ببرم و وی مرحوم میرزا غلامعلی است.بسیاری از قرآن خوانهای روستا روخوانی قرآن را نزد ایشان یاد گرفته اند. میرزا غلامعلی از بستگان آقایان هاشمیها و میرزاییها بوده الآن دقیقا نسبت ایشان با این خانواده ها را نمی دانم. ایشان هم از آنجایی که اولادی نداشته بعد از مرگش اثری از او در روستا نیست. اما همین آموزش قرآن وی موجب شده که در مراسمات روستا همواره از ایشان یاد می کنند وبرایش فاتحه و صلوات می فرستند.

شخص دیگر از این آدم ها مرحوم مشهدی یعقوب عموی حاج قربان میرزایی است که ایشان هم چون اولادی نداشته بعد از فوتش دیگر اثری از وی باقی نمانده است. درخت زرد آلویی در باغ یری در زمین کشاورزی آقایان میرزاییها است که در کودکی ما می گفتند میوه این درخت وقف مرحوم یعقوب است. 

یک نفر دیگر از این قبیل آدمها زنی به نام قری حجر است که در روستا زندگی می کرده و پدرم گاه گاهی از او نام می برد اما در روستا هیچ نشانی از او باقی نمانده است.

شاید مرحوم هاشم خان هم یکی از این افراد باشد. وی دختری به نام مقبوله خانم داشت که با ذبیح خان شاه بداغلو ازدواج کرده بود. از بخت بد آنها هم اولاد دار نشدند و دختری به نام فلوئور را از پرورشگاه برای تربیت نزد خود  آوردند و وی را بزرگ کردند. این دختر را به یکی از پسران مرحوم محمود خان اصلانی (ریاست) به نام حمید خان که خلبان بود دادند. مقبوله خانم و ذبیح خان هم در چند سال اخیر به رحمت خدا رفتند و حمید خان و فلوئور احیانا وارث آنها گردیدند.

از شخصی به نام محمد حنیفه از بستگان مرحوم مشهدی فتحعلی شعبانی هم نام برده می شود البته من زیاد نمی دانم که ایشان هم در روستا ساکن بوده یانه.

چولاق حسینعلی هم از این آدمها بود که بنا دارم یک نوشته خاص برای او داشته باشم.

مرحوم حاج نجات سیاحت شعبانی داماد قنبر علی و شوهربتول خاله  که مدتی است رحمت خدا رفته یکی دیگر از افرادی است که تقریبا دیگر در روست اکسی را ندارد. هرچند به سبب اینکه به تازگی از دنیا رفته هنوز چندان از خاطرها پاک نشده است اما ایشان را هم می توان از نام نیست شده ها به حساب آورد.


منبع : http://advdghki.blogfa.com/post-70.aspx
تاریخ انتشار :  سه شنبه شانزدهم آذر ۱۳۸۹ساعت 13:42 | توسط : علی علوی  |