سلام بادیدن وبلاگ شما یادم اومدکه من هم کودکیمو تو خمیگان جا گذاشتم زیرآسمونی که سوارشدن یه تکه چوب ازسواری یه دوچرخه هم بیشتر می ارزه،جایی که فقط اونجا، دنبال یه لاستیک کهنه دویدن،صفاش می ارزه به همه دنیا. وقتی که اولین قطره های بارون ،خیابونتونوخیس میکنه، دعوتت می کنم به بوئیدن بوی خاک نمناک، به یاد روزهائی که مادرامون، نفس نفس زنان، دیوار خونه هامونو سفید میکردن.